اعتبار از هنرمان میگیریم نه سالنها
سهاب محبعلی
تا سالهای پایانی دهه هشتاد، مجموعه تئاترشهر نهایت آمال و آرزوهای هر کارگردان و بازیگری بود که در این حوزه فعالیت میکرد. آن روزها خبری از سالنهای خصوصی و خیل عظیم مخاطب نبود. تالار مولوی، مجموعه خانه هنرمندان، یک سالن دولتی در محراب و سنگلج همه دارایی شهر تهران بود. به یاد دارم شهرداری در آن سالها به همت حسن موذنی در ارسباران و چند اتفاق کوچک در خاوران، بهمن، ابنسینا و... تلاش کرده بود جریانی موازی برای نمایشگران ایجاد کند. هر چند در حد چند جرقه اما خودش امکانی بود برای رسیدن به اجرایی با حداقل شرایط اجرایی. از همان روزها همه میدانستند که تئاترشهر مستلزم یک اجرای مستحکم و کیفی و همراهی تیمی بسیار حرفهای است.
در دهه نود با مدیریت فلهای تئاتر در دوره قبل و رفتار عجیب مدیریت فعلی تئاترشهر باید گفت آن کعبه موعود لااقل برای بسیاری از گروههای حرفهای نیست. لطفی که مدیریت تئاترشهر فعلی در حق نسل تازه میکند، این است که به درستی بدانند اجرا در هر سالنی به آنها اعتبار و ارزش نمیبخشد، بلکه اعتبار به آن چیزی است که در آن زیستهاند.
شما میتوانید تا هر وقت دلتان میخواهد به شدیدترین لحن از مدیران سالنهای خصوصی انتقاد کنید، میتوانید به آنها ایراد بگیرید که فقط در فکر اقتصاد تئاتر هستند و کاسبی؛ ولی واقعا آیا سالندار خصوصی مسوولیتی اجتماعی در برابر هنر تئاتر دارد؟ آن مدیر دولتی که با بیخیالی همه هزینه اجرا در تئاترشهر را به سلیقه یک نفر گره زده است و بیتفاوت در برابر گروههای جوانی که برای رسیدن به سالن تئاترشهر چشمهایش را بسته و قبل از خواندن، تقویم نمایشها را بسته، مسوول نیست؟
من فکر نمیکنم ایرانشهر و تئاترشهر و وحدت به خودی خود به هنرمند اعتبار بدهد که اگر میداد، خیل ورشکسته اجراگران قبلی آنها را به سمت و سوی سالنهای پررونق خصوصی نمیکشاند. ما نسل تازهای که در دهه سی و چهل سالگی در برابر سوداگریهای تازه تصمیمگیران تئاتر قرار گرفتهایم، مایی که به بهانه کرونا و مبارزه و... فحشکش میشویم، مایی که برخلاف اسلاف خود سهمی از حمایتهای دولتی نداریم (همانهایی که امروز انگ توهین و بیکفایتی به ما میزنند و دهها میلیون [از بودجه] در دهه نود نوشجان کردند) باید تا پای جان بجنگیم که کارمان برای مخاطب اجرا شود.
بله خیلیها میگویند در هر دورهای یک عده فرصت اجرا دارند ولی با ایمان کامل و شفافیت میگویم آنچه در تئاترشهر امروز اتفاق میافتد، سرشار از بیعدالتی است.
امروز باید ببینیم که اساسا اجرای یک نمایش در سالن دولتی چه ارزش افزودهای برای گروه اجرایی دارد؟ اینکه تنها شما به شکل درصدی کار میکنید ولی در سالنی نمایش را اجرا میکنید که تماشاگر ندارد یک بحث است و اینکه فقط برای درج در رزومهتان به دنبال اجرا در یک سالن دولتی هستید، چیز دیگری است. منصفانهتر اما اینکه با همه اینها امروز در همان تئاترشهر نمایشهای جشنواره «همآغاز» اجرا میشوند و گویا کمی وزن کیفی نمایشها را ارتقا دادهاند که از میان آنها باید به نمایش «پس از» اثر مرتضی کوهی کهن اشاره کرد؛ ولی همین نمایش میتواند با پایان اجرا در سالن دولتی جشن پرمخاطب بودنش را برای اجرا در سالنی چون شهرزاد و نوفل لوشاتو بگیرد.
بیایید واقعبین باشیم. مگر امروز «فین جین» و «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» پرفروشترین و پرامتیازترین نمایشهای در حال اجرا نیستند؟ مگر سال گذشته «انسان/اسب پنجاه پنجاه»، «شازده اجباری» و... پرفروشترینها نبودند و همه در سالنهای خصوصی اجرا شدند؟ باید منصف باشیم و این توهم را که اجرا در سالنهای تئاترشهر به ما اعتبار میبخشد، فراموش کنیم. همه آن چیزی که به ما اعتبار میدهد، کیفیت کار خودمان و قضاوت بیخطای مخاطب است. ما باید برای خودمان این شرط را قائل باشیم که اگر کارمان کیفیت حداقلی را داشته باشد و بتوانیم به شکل کیفی با مخاطب ارتباط برقرار کنیم، هر سالنی میتواند برای ما اتفاقی فرخنده و مبارک باشد.
در پایان سال گذشته شاهد بودیم که مجموعه تئاترشهر فراخوانش را منتشر کرد. بنا بر این بوده که متون خوانده شده و بعد انتخاب شوند. آیا مدیران مجموعه تئاترشهر نویسندگان و اهالی تئاتر را لایق پاسخ هم نمیدانند؟ انگار ما همه باید تنها مسیر خودمان را برویم و در هر دوره شاهد بیعدالتیهای تازهای با جریان تئاتر جوان کشور باشیم.